آخرین اخبار فیلم و سریال ایرانی و خارجی:
در این مطلب از وبسایت فیگار به تحلیل روانشناختی و فلسفی شخصیت پنگوئن میپردازیم تا کمی بیشتر با او آشنا شویم و ریشههای رفتاریاش را بررسی کنیم.
پنگوئن (The Penguin) مینی سریال تلویزیونی درام جنایی آمریکایی است که اخیراً توجه مردم جهان و منتقدین را به خود جلب کرد. این مینی سریال آمریکایی بر پایهٔ شخصیتی به نام «پنگوئن» است که به قدرت رسیدن او را در دنیای تبهکاران نشان می دهد. این سریال اسپین آفی بر فیلم ابرقهرمانی بتمن (2020) است که در آن بازیگر آمریکایی، «کالین فارل» نقش «پنگوئن» را بازی میکرد.
در سال 2022، «اچ بی او مکس» که یک سرویس پخش ویدئوی درخواستی اشتراکی آمریکایی است، سفارش ساخت یک مینی سریال تحت عنوان پنگوئن را با نویسندگی «لورن لفرانک» و با بازی «کالین فارل» در همان نقش «پنگوئن» را داد و در نهایت هشت قسمت از این مینی سریال جذاب در سال 2024 روانه بازار شد.
ادامه مطلب در ادامه
بیشتر بخوانید:
- بهترین سریال های شبیه پنگوئن
- حقایق پنهان سریال پنگوئن
- نقد و بررسی سریال پنگوئن
برای اطلاع از آخرین اخبار سینمای جهان، میتوانید به بخش اخبار سینما و تلویزیون و برای دانلود فیلمها و سریالهای روز دنیا به کانال تلگرامی فیگار مراجعه کنید.
تحلیل روانشناختی و فلسفی شخصیت پنگوئن
با مشاهدهٔ این سریال در مییابیم که شخصیت اصلی این سریال یعنی «پنگوئن»، شخصیت تاریکی دارد. در روانشناسی شخصیت یک مدل شخصیتی به نام صفات تیره شخصیت داریم. این مدل شخصیتی دارای سه ضلع است: ماکیاولیسم، روان پریشی و خودشیفتگی.
این مدل شخصیتی معروف به مثلث تاریک نیز است که برای بررسی هر یک از این اضلاع شخصیتی آزمون هایی وجود دارد. اگر شخصی تمام این ویژگیهای شخصیتی را داشته باشد، درخواهیم یافت که آن شخصی اساسا درون تاریکی دارد.
اگر به شخصیت پنگوئن نگاهی عمیق بیندازیم در خواهیم یافت که این فرد تمام ویژگیهای این مثلث تاریک را دارد. در این مقالهٔ کوتاه مجال آن نیست که به تمام این ویژگیها بپردازیم. به همین منظور تمرکز خود را روی یکی از اضلاع مثلث تاریک یعنی شخصیت ماکیاولیستی قرار میدهم.
دو روان شناس به نام های «ریچارد کریستی» و «فلورانس گیس» با توجه به نظرات «ماکیاولی» یک پرسشنامه شخصیتی 20 پرسشی با مقیاس لیکرت طراحی کردند تا بدون وسیله از وجود شخصیت ماکیاولیستی در افراد آگاهی یابند. با بررسی این پرسشنامه در مییابیم که اگر شخصیت پنگوئن این پرسشنامه را پر میکرد قطعا نمرات بالایی را دریافت میکرد و وجود شخصیت ماکیاولیستی در او آشکار می شد.
از آنجایی که ما به شخصیت پنگوئن دسترسی نداریم، نمیتوانیم این پرسشنامه را به او بدهیم، در نتیجه ابتدا نظرات «ماکیاولی» را مطرح میکنیم و آن را با رفتار شخصیت پنگوئن مورد مقایسه قرار میدهیم تا دریابیم که آیا واقعا میان نظرات «ماکیاولی» و رفتار «پنگوئن» شباهتی وجود دارد یا خیر.
“هدف وسیله را توجیه می کند.” پایه و اساس این جمله معروف به نظرات یک فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی به نام «نیکولو ماکیاولی» برمیگردد. «نیکولو ماکیاولی» کتاب معروفی به نام “شهریار” دارد که در آن نظرات خود را بیان کرده است. «ماکیاولی» معروف به شیطان سیاست است و اعتقادی به اخلاق در سیاست و زندگی معمولی ندارد. «ماکیاولی» اعتقادی به مذهب نداشت و در نظر او انسان ها موجودات آنچنان خوبی هم نیستند و در نتیجه رفتار با انسان ها نباید بر پایهٔ اخلاق باشد.
در نظر «نیکولو ماکیاولی» فلسفه جهان تنها بر پایه یک اصل استوار است و آن اصل چیزی نیست جز “قدرت”. در نظر «ماکیاولی» هدف یک رهبر باید حفظ قدرت خود باشد و او برای حفظ این قدرت میتواند اخلاقیات را زیر پا بگذارد. «ماکیاولی» میگوید که یک رهبر برای حفظ قدرت و حکومت باید ظالم باشد و دروغ بگوید و مردمان خود را شکنجه دهد.
او اسم این تفکرات را حقیقت می داند. به اعتقاد «ماکیاولی» انسانها موجوداتی دروغگو، غیرقابل اطمینان و خودخواه هستند، در نتیجه اگر یک شخص، مخصوصا یک رهبر میخواهد از پس چنین مردمی برآید باید مثل خود آن ها باشد. شاید اکنون اینگونه تصور شود که «ماکیاولی» کلا مخالف صداقت و مهربانی است، اما اینگونه نیست.
در نظر «نیکولو ماکیاولی» مهربانی و صداقت خوب هستند، اما تمرکز یک رهبر تنها برای حفظ قدرتش باید باشد و مهربان بودن و صادق بودن تضمینی برای موفقیت یک رهبر یا پادشاه نیست و میزان تأثیر گذاری صداقت یک رهبر زیاد نیست. علاوه بر این، به اعتقاد «ماکیاولی» یک رهبر نمیتواند همیشه مهربان و راستگو باشد، چون ذات طبیعت به گونهای است که تو را به سمت دورویی و بیرحمی میبرد.
«ماکیاولی» معتقد است که دو چیز باعث میشود که مردم رهبر خود را بپرستند. یکی ظاهر و دیگری نتیجه است. در نظر «ماکیاولی» یک پادشاه نیازی به استعدادهای ذاتی ندارد، بلکه فقط کافی است ظاهر شود و به همه بگوید که این استعدادها را دارد. یعنی ظاهر خود را حفظ کند. خیلی از مردم رهبر خود را صرفا از طریق کلماتش میشناسند.
به عبارت دیگر، اکثر مردم صرفا با توجه به سخنرانیها و بیانات رهبر خود او را مورد قضاوت قرار میدهند. در نتیجه اگر یک رهبر دروغ هم بگوید، مردم دروغ او را قبول کرده و در نتیجه او را یک فرد خوب میشمارند. یک عنصر دیگری که برای رهبر مهم است، عنصر نتیجه است. قطعا مردم رهبر را براساس دست آوردهای او میسنجند. در نظر «ماکیاولی» یک رهبر هیچ وقت با مهربانی و صداقت و هر رفتار پسندیدهای به نتایج مطلوب نخواهد رسید. پس باید دروغ بگوید و ظلم کند تا به نتایج مورد نظر دست یابد.
«ماکیاولی» معتقد هست که عنصر “ترس” در مقایسه با عنصر “عشق” و “نفرت” تأثیر بیشتری در حفظ قدرت یک رهبر دارد. به بیان دیگر، «ماکیاولی» میگوید که یک رهبر باید کاری کند که مردم به جای اینکه دوستش داشته باشند، از او بترسند. در نظر «ماکیاولی»، مردم غیرقابل اعتماد و مزدور هستند و بعضیها مدام نظرشان عوض میشود و مهم نیست که چقدر عاشق شما باشند، بلکه مهم این است که چقدر از شما میترسند، چون یک شخص میتواند بیخیال عشق و علاقه خود شود، اما نمیتواند بیخیال ترس شود.
«ماکیاولی» اعتقادی به مذهب و شانس و قسمت ندارد، بلکه در نظر او این ما هستیم که روی زندگی خودمان کنترل داریم. در نظر «ماکیاولی» خداوند بر زندگی انسان تسلط ندارد و این خود انسان است که بر زندگی خود تسلط دارد. «ماکیاولی» معتقد است که شانس یا اقبال زمانی به تو قدرت میدهد که در موقعیت استفاده از آن شانس باشی.
شانس یعنی اینکه یک فرد یک روز در یک کار موفق است و در روز دیگر در آن کار موفق نیست. در نتیجه زمانی که بر خود تسلط داشته باشید میتواند از شانس یا فرصت استفاده کنید. به عبارت دیگر، «ماکیاولی» معتقد است که ما باید همیشه آماده باشیم که خودمان را با تغییرات وفق دهیم و از هر روشی که به کار میآید برای وفق دادن خود با تغییرات استفاده کنیم.
اکنون به نوعی با نظرات «ماکیاولی» آشنا شدیم. اگر فردی سریال پنگوئن را دیده باشد، در حین مطالعه نظرات و تفکرات «ماکیاولی» قطعا شخصیت پنگوئن به ذهن او خواهد آمد، چون شخصیت پنگوئن نیز اعتقاد به این دارد که هدف وسیله را توجیه میکند و برای رسیدن به اهداف خود دست به هر کار غیراخلاقی میزند. در ادامه مقاله به رفتارها و اعمال شخصیت پنگوئن میپردازیم تا ببینیم آیا شباهتی با تفکرات و نظرات «ماکیاولی» دارد یا خیر.
در سریال پنگوئن، شخصیتی به نام «آزوالد کابلپات» وجود دارد که معروف به «پنگوئن» است. «آزوالد» در یکی از پاهای خود نقصی دارد که باعث میشود که به مانند یک پنگوئن راه برود. به نوعی همین نقص بدنی باعث میشود تا نسبت به برادرهای خود حسادت داشته باشد. او که پدر ندارد میخواهد تمام عشق و توجه مادر را نصیب خود کند.
به همین منظور، در سنین کودکی برادرهای خود را مخفیانه به قتل میرساند و از آن به بعد میشود که خوشحالی مادر و در نتیجه بدست آوردن عشق و محبت تمام و کمال او را هدف اصلی خود قرار دهد. به عبارت دیگر، هدف اصلی «آزوالد» داشتن مادر تنها برای خود و خوشحال ساختن او است. این خانواده در محله فقیری زندگی میکرد و «آزوالد» میخواهد کاری کند که پولدار شوند و برای مادر خود پنت هاوس و جواهرهای گران قیمت بخرد.
«آزوالد» در این سریال طوری رفتار میکند که گویی «ماکیاولی» مرشد او است و برای رسیدن به هدف خود دست به هر کار غیراخلاقی و ناپسند میزند. او برای رسیدن به این هدف خود به کارهای غیراخلاقی همچون موارد زیر دست می زند.
- آدم فروشی (فروختن دختر رئیس مافیای باند مواد مخدر، یعنی سوفیا فالکون با دادن اطلاعات محرمانه به پدر این دختر)
- قتل (1.قتل همسر و فرزند گانگستر مواد مخدر ،سالواتور مارونی 2.قتل برادرهای خود)
- مواد فروشی (عضو باند مواد مخدر گانگستر معروف لوکا فالکون شدن)
- دروغگویی (دروغگویی در مورد قتل پسر گانگستر بزرگ مواد مخدر،آلبرتو فالکون)
- بی رحمی (کشتن جوانی به نام ویکتور که کمک فراوانی به آزوالد کرده است و حتی در چند مورد او را از مرگ حتمی نجات داده است)
- خیانت (آزوالد با توجه به شرایطی که برایش پیش می آید با خیانت به هم دسته های خود سعی میکند خود را از مخمصه نجات دهد،به نوعی خود را با شرایط وفق می دهد.)
- نامردی (نامردی در حق جوانی به نام ویکتور که با او دست بوده است و پنگوئن را از مرگ حتمی نجات داده است.)
- ظاهر فریب ( آزوالد برای اینکه ظاهر خوبی از خود ارائه دهد با تهدید شهردار سعی می کند برق منطقهٔ فقیر نشین را وصل کند و اینگونه خود را یک مرد مردمی نشان دهد که به فکر مردم است،اما در عمل آن منطقه پر است از مواد فروش هایی که خود او آن ها را تغذیه می کند.)
این هشت مورد تنها نمونه ای از رفتارهای غیراخلاقی شخصیت پنگوئن هستند. در تمام قسمت های این سریال میتوان این کارهای غیر اخلاقی او را به وفور دید.
منتقدین «ماکیاولی» او را یک شیطان مینامند و براین باورند که کتاب “شهریار” را یک شیطان نوشته است. در نظر «ماکیاولی» در وجود هر انسانی یک حس شیطانی نهفته است و زیر کارهای خوبی که انجام میدهیم یک چیز نهفته وجود دارد.
این یک حس حیوانی است که هر کاری میکنیم نمیتوانیم آن را ارضا کنیم. سالها بعد «کارل یونگ» به چنین چیزی اشاره کرد و اسم آن را سایه گذاشت. «زیگموند فروید» هم به چنین چیزی اشاره کرد و اسم آن را ضمیرناخودآگاه گذاشت.
در سریال پنگوئن، زمانی که مادر «آزوالد» پس از مدتی متوجه میشود که پسرش دو برادر خود را کشته است، متوجه این حس شیطانی در درون پسر خود میشود و برنامه میریزد که به کمک شخص دیگری که «رکس» نام دارد و خرده تبهکار باند مواد مخدر است پسر خود «آزوالد» را بکشد و این شیطان را نابود کند، اما وعده وعیدهای «آزوالد» باعث میشود که مادر فکر کند درون پسر او آنچنان هم تیره نیست.
سالها بعد مادر او در مییابد که درون پسرش کاملا تاریک است و به نوعی مادر در درون خانه خود یک شیطان پرورش داده است. در نتیجه، مادر در قسمت آخر پسر خود را شیطان مورد خطاب قرار میدهد و سعی میکند او را بکشد.
در نتیجه در این سریال در مییابیم که با شخصیتی مواجه هستیم که حس شیطانی عمیقی در او وجود دارد که برای رسیدن به هدف خود دست به هر کاری میزند. این همان شخصیتی است که مورد قبول «ماکیاولی» به عنوان یک رهبر است. «آزوالد» با همین روحیه شیطانی تمام رقبا را کنار میزند و در نهایت خود را پادشاه مواد مخدر مینامد.
یکی از مهترین چیزهای دیگری که میتوان در مورد شخصیت «آزوالد» بیان کرد این است که به تقدیر و شانس و مذهب هیچ اعتقادی نداشت. برای همین همواره سعی میکند که خودش کنترل همه چیز را در دست داشته باشد. او حتی حاضر شده است رفیق صمیمی خود «ویکتور» را به قتل برساند.
در سکانسی از سریال، «ویکتور» میگوید که تو خانواده من هستی، اما «آزوالد» این حرف برایش سنگین است و سعی در کشتن «ویکتور» میکند و میگوید “خانواده به آدم قدرت و انگیزه می دهد، اما در عین حال آدم را ضعیف میکند.” «آزوالد» آنچنان بیرحم است که نمیخواهد هیچ گونه وابستگی به کسی داشته باشد که مبادا این وابستگی مانع از رسیدن به اهداف خود شود.
در نهایت مادر «آزوالد» پس از این همه اتفاقات سکتهٔ مغزی شدید میکند و دچار زندگی نباتی میشود. در سکانس پایانی سریال، مادر «آزوالد» را میبینیم که در یک پنت هاوس روی تخت بیمارستانی دراز کشیده است و پس از ورود «آزوالد» اشک از چشمان مادر جاری میشود.
«آزوالد» پیش خود میگوید “میدونم همون چیزی هست که میخواستی”. «آزوالد» طوری وانمود میکند که این اشک مادر ناشی از اشک شوق به دلیل بودن در پنت هاوس است، اما در عمل میدانیم که این اشک مادر اشک شرمساری است برای داشتن چنین پسر شیطان صفتی. «آزوالد» هم قطعا چنین چیزی را میداند، اما چون خود را یک فرد قدرتمند میداند نمیخواهد شکست خود در عدم شاد ساختن مادر خود قبول کند.
با توجه به نمونه ها و مواردی که در بالا از شخصیت پنگوئن بیان شد،خواهیم دریافت که میان تفکرات «ماکیاولی» و اعمال و رفتار «پنگوئن» شباهتهای بسیاری وجود دارد. بنابراین، «پنگوئن» عملا یک شخصیت ماکیاولیستی دارد. به عبارت دیگر، اگر دقیقتر به رفتار و اعمال پنگوئن نگاه کنیم، در مییابیم که او از مریدان «نیکولا ماکیاولی» است و به وسیله تفکرات و نظرات «ماکیاولی» سعی در رسیدن به هدف خود دارد.
سوالات متداول
آیا فصل دوم سریال پنگوئن ساخته میشود؟
ساخت فصل دوم سریال پنگوئن هنوز تأیید نشده است، اما این موضوع به معنای لغو آن نیست. این رویکرد برای پروژههای بتمن ساخته «مت ریوز» کاملاً معمول است، چرا که تأیید ساخت دنباله فیلم بتمن نیز چندین هفته پس از انتشار قسمت اول از این سهگانه اعلام شد.
آیا شخصیت پنگوئن در قسمت دوم فیلم بتمن حضور دارد؟
بله، به طور رسمی اعلام شد که پنگوئن در قسمت دوم سریال پنگوئن بازخواهد گشت.
بیشتر بخوانید:
- حقایق پنهان سریال انیمیشنی کوماندوهای هیولایی (Creature Commandos)
- هشت شخصیت دی سی که میتوانند گوکو را شکست دهند
- همه چیزهایی که در دنیای جدید دی سی (DC) تأیید شدهاند
- معرفی قهرمانان انیمیشن کماندوهای هیولایی
- اگر شخصیت سوفیا فالکون را دوست دارید این کمیک را بخوانید
نظر شما دربارهی مطلب تحلیل روانشناختی و فلسفی شخصیت پنگوئن چه بود؟ لطفا نظرات خود را در بخش کامنت با فیگار و دیگر کاربران به اشتراک بگذارید.
منبع: https://figar.ir/